معرفی زندگینامه عطار نیشابوری بصورت متنی در کانال های فضای مجازی پیام رسان بله کتابخانه ها به منظور استفاده عموم
زندگینامه عطار نیشابوری: عطار نیشابوری یکی از بهترین و مشهورترین عارفان و شاعران فارسیزبان قرن ششم و هفتم هجری قمری است. عطار در سال ۵۴۰ هجری قمری در روستای کدکن نیشابور چشم به جهان گشود؛ البته برخی تولد وی را سال ۵۳۷ هجری قمری نقل کردهاند. از جزئیات کودکی و زندگی این شاعر بزرگ اطلاعات دقیقی در دست نیست؛ جز اینکه پدر وی یک عطار (دارو فروش) ماهر بود و بعد از وفات او، عطار کار پدر را ادامه میدهد و به شغل عطاری مشغول میشود. نام پدر عطار بنا بر روایت قدیمیترین کاتب دیوان اشعارش، محمود است؛ اما به روایتی دیگر از تذکره نویسان قدیم، نام او ابراهیم بن اسحاق بود، البته نام یوسف نیز برای پدر عطار ذکر شده است. در روستای کدکن که محل تولد شیخ عطار نیشابوری است، زیارتگاهی به نام پیر زِرَوَند وجود دارد که برای اهالی آن منطقه بسیار قابل احترام است و گفته میشود که این مزار مربوط به پدر عطار یعنی شیخ ابراهیم است. عطار در روستای کدکن به دنیا آمد که یکی از بخشهای تربت حیدریه امروزی محسوب میشود. او از همان دوران کودکی به مدارس علمیه شهر رفت و به تحصیل مقدمات علوم زمان خود مشغول شد. عطار کودکی بسیار سخت و دردناکی را تجربه کرد و ۶ یا ۷ ساله بود که درگیر ماجرای طغیان غزها شد. این فاجعه آنقدر عظیم و دردناک بود که در ذهن عطار برای همیشه نقش بست و او را بهشدت تحتتاثیر قرار داد. وی چند سال پس از فروکش فتنه غز، در مکتب مشغول آموختن شد. عطار علاوه بر داروسازی، به کار طبابت هم میپرداخت عطار، داروسازی و داروشناسی را از پدرش آموخت و در کنار آن به کار طبابت هم پرداخت، به همین دلیل به او عطار گفته میشود؛ زیرا عطار به کسی میگویند که داروفروشی و طبابت را همزمان با هم انجام دهد؛ اما پس از مدتی بهدلیل وجود یک رویداد مهم در زندگیاش به عرفان روی آورد و مسیر زندگی وی برای همیشه تغییر کرد. در روایات آمده است که یک روز فریدالدین در دکان خود مشغول کار بود که درویشی وارد مغازهاش میشود و از او میپرسد که آیا چیزی برای رضای خدا به من میدهی؟ درویش این جمله را چند بار تکرار میکند؛ اما عطار به او اهمیت نمیدهد و چون درویش بیتفاوتی او را میبیند، از عطار میپرسد که تو چطور میخواهی از دنیا بروی؟ عطار در پاسخ به درویش میگوید: همان طور که تو از دنیا میروی! درویش میگوید: آیا تو میتوانی مانند من بمیری؟ عطار در جواب میگوید: بله. درویش زمانی که با پاسخ مثبت عطار روبهرو میشد، بلافاصله دراز میکشد و کاسه چوبی که در دست داشت، زیر سر خود میگذارد و میمیرد. عطار پس از این رویداد، بسیار متحول میشود و مسیر زندگی خود را بهطور کل تغییر داده و به عرفان روی میآورد. شیخ نیشابوری پس از این ماجرا، برای کسب علم و دانش، به هند، عراق، شام، مصر و مکه سفر کرد و حج خود را هم به جا آورد. سپس به شهر خود یعنی نیشابور بازگشت و در آنجا ماندگار شد. عطار، مرید شیخ مجدالدین بغدادی بوده است. این شاعر بزرگ سرانجام در سال ۶۱۸ هجری قمری به دست سربازان مغول در نزدیکی دروازه شهر کشته شد. درباره داستان مرگ عطار نیشابوری اینگونه روایت شده است که به هنگام حمله مغول به خراسان، مورد ضربت یکی از سربازان مغول قرار گرفت و پیش از مرگ، با خون خود روی دیوار، این رباعی را نوشت: در کوی تو رسم سرفرازی این است مستان تو را کمینه بازی این است با این همه رتبه هیچ نتوانم گفت شاید که تو را بنده نوازی این است یک نکته جالب درباره عطار نیشابوری که محمدرضا شفیعی کدکنی در مقدمه منطق الطیر هم به آن اشاره کرده است، زندگی پُر از ابهام عطار به شمار میرود؛ زیرا اطلاعات بسیار کمی از او و زندگیاش در دست است، تا جایی که به گفته این ادیب بزرگ، درباره سنایی که یک قرن قبل از عطار زندگی میکرد، اطلاعات بیشتری در دسترس قرار دارد.
ورود به سیستم
ارسال پیغام
نکته : شماره ثبت, شماره رکورد و یا هر داده ورودی که باعث بروز خطا شده است را در متن بازخورد ارسال نمایید.